دل نیست کبوتر ...که چو برخاست... نشیند

 

 

 

ما چون ز دری پای کشیدیم ...کشیدیم

امید ز هر کس که بریدیم... بریدیم

دل نیست کبوتر ...که چو برخاست... نشیند

از گوشه بامی که پریدیم ... پریدیم

رم دادن صید خود ...از اغاز غلط بود

حالا که رما ندی و رمیدیم ...رمیدیم

کوی تو که باغ ارم و روضه خلد است

انگار که دیدیم ندیدیم ... ندیدیم

صد باغ بهار است و صلای گل وگلشن

گر میوه یک باغ نچیدیم ... نچیدیم

سر تا به قدم... تیغ دعاییم و تو غافل

هان واقف دم باش رسیدیم ...رسیدیم

وحشی سبب دوری و این قسم سخنها

ان نیست که ما هم نشنیدیم ...شنیدیم

 

وحشی بافقی

نظرات 3 + ارسال نظر
mohammad دوشنبه 9 خرداد 1390 ساعت 12:04 ب.ظ http://www.mohammadtarzi.blogsky.com

واقعا همین طوره
به من هم سر بزن

اردک بارانی سه‌شنبه 10 خرداد 1390 ساعت 05:11 ب.ظ

...ماکوچ نشینان ره دوستیم
هر آنگه که بر دوست نشینیم عمر خویش فزونیم
سر خوش به آنیم که در آیینه نظر دوست غریقیم
آیینه ای در بیکران به زلالی مقام حق...
.
.
این هم اثرپذیری از خلوص احساس یه دوست
یاحق

شما به مقصد نزدیکین... من به صبح...! سحرهنگام روز جمعه

هستی جمعه 13 خرداد 1390 ساعت 03:49 ق.ظ http://berangeeshgh200011.blogfa.com

نوشته ها وحس زیبایی داری بهت تبریک میگم .خوشحال میشم سربزنی به کلبه من

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد