امروز شنیدم تا آخر آبان براى همیشه از اینجا میرى...
کلمات از دهان گوینده خارج میشد ولى من شنونده نبودم، لبهاى اون رو میدیدم که بهم میخورند ...
تنها صدایى که به گوشم میرسید صداى ترک خوردن و شکستن قلبم بود...صداى کندن قلبم... صداى جدا شدن روح از جسمم...
اى کاش هیچ وقت این آبان به انتها نرسه...
کسی رو دوست داری؟