امپراتور

 متن زیبای ترانه ی امپراطور اثر مونا برزوئی عزیز...!!

ناراحتت کردم دم ِ رفتن .. خواستم که نا امید بشی از من
این عادلانه نیست! میدونم! ... ازم نپرس چطور میتونم!؟
یه کم واسه ت لازمه بی رحمی.. دلیلشو حالا نمی فهمی..
به بغض وادارم نکن انقد.. این گریه ها باشه برای بعد!
تو قلب ِ من یه امپراطوره .. تسلیم میشه چونکه مجبوره
برو نباید مال ِ من باشی... خواهش نکردم،این یه دست
وره...!!
نفرین به این وجدانِ بیهودم!! .. ای کاش من خودخواه تر بودم
غرور ِ من این بار حق داره ... دنیا به من خیلی بدهکاره...!!
سکوت یعنی مُرده فریادم .. باید تو رو از دست میدادم
از من به تو پنجره ای وا نیست.. وقتی که خوشبختیت اینجا نیست

پی نوشت:

منم اونکه میون ِ شب ِ تیره ... نتونست هیچکی نادیده م بگیره
همونکه با نگاهش به تو فهموند ... میشه مغرور بود اما نرنجوند!
میرم جایی که گریه م بی صدا شه ... فراموش کردنم آسون نباشه
میدونی از چی می لرزه وجودم ؟... من امتحانمو پس داده بودم !...

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد