جشن تنهایىِ تولد تو...


 امشب دوباره براى تولدت اینجا جشن گرفتم.

باله بلد نیستم اما تو خیالم دارم آروم باله میرقصم.

خونسردتر از همیشه ام.

امشب باور کردم تو براى همیشه داری میرى و من نظاره گر رفتنتم...

نمیخوام امشب گریه کنم و غصه بخورم...

فردا تولدته ...

میخوام فقط برقصم... برقصم...

لاى لاى لاى...

راستی نت "تولدت مبارک " چی بود؟!

یادمه یکبار بهم گفته بودی... 

چرا همه چیز رو فراموش میکنم ولی فراموش کردن تو رو بلد نیستم؟!

 آسمون رو ببین... مثل اولین سال دیدارمون و اولین جشن تولد تو داره میباره... 

یادته ... گچ پام رو سه روز زودتر از موعد باز کردم تا بتونم برای تو یه جشن تولد دونفره بگیرم...

زیر بارون...

آخ... شازده کوچولوی لعنتی هنوز هم ... دارم... درست مثل همون روزها...

مثل همون موقع ها که برام "ای تو دختر بلا" میخوندی و من دلم غنج می رفت...

تولدت مبارک

امیدوارم همونجوری که آخرین بار دیدمت و بهم قول دادی "همیشه شاد باشی و خنده هات از ته دل باشن."


6 آبان 1394... پریسا

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد