-
علت غرق شدگی در دریای خزر
پنجشنبه 6 مرداد 1390 18:20
جریانهای شکافنده مهمترین علت غرق شدگی در دریای خزر میباشد. هر ساله شاهدیم که صدها نفر از هموطنانی که برای گذراندن تعطیلات تابستان و اندکی تفریح به دریا میروند، به یکی از بدترین اشکال مرگ که همان غرقشدگی است، گرفتار شده، خاطرهای تلخ نیز در ذهن و جان بازماندگان بر جای میگذارند. با وجودی که در سالهای اخیر دلیل...
-
شروع راه موفقیت
جمعه 17 تیر 1390 21:26
من عادت دارم جملات زیبا و تاثیر گذاری رو که می خونم پرینت کنم و به در و دیوار اتاقم بزنم و یا توی کارتابلم بگذارم و همیشه گوشه چشمی به اونها داشته باشم. 20 قانون طلائی برایان تریسی یکی از تاثیرگذارترین مطالبی بوده که هفته ی قبل مطالعه اش کردم. بیشتر از همه قانون آمادگی توجه ام رو به خودش جلب کرد:" شانس در واقع به...
-
کلمه زشت "خیانت"
دوشنبه 30 خرداد 1390 14:01
ای کسانی که خیانت می کنید لااقل محبوبتان را به کسی بفروشید که یک سَر گردن از نفر قبلی سَر باشد و محبوب سابقتان حداقل فقط دلش برای خودش بسوزد نه اینکه به خاطر حُسن انتخاب شما دلش به حال شما هم بسوزد .........و بهانه ای برای دلداری خودش نیابد و مدام از خویشتن بپرسد من را به چیه این نَسناس فروخت؟ پ.ن: کاش یاد بگیریم به...
-
چکامه زیبای "زندگی" گرد آورده ازعصیان فروغ فرخزاد
شنبه 28 خرداد 1390 13:51
آه ای زندگی منم که هنوز با همه پوچی از تو لبریزم نه به فکرم که رشته پاره کنم نه بر آنم که از تو بگریزم همه ذرات جسم خاکی من از تو، ای شعر گرم، در سوزند آسمانهای صاف را مانند که لبالب ز بادهء روزند با هزاران جوانه می خواند بوتهء نسترن سرود ترا هر نسیمی که می وزد در باغ می رساند به او درود ترا من ترا در تو جستجو کردم نه...
-
بغض جاده
شنبه 28 خرداد 1390 12:51
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 اتوبانها چه میفهمند از اندوه زنی تنها در حجم سپید یک ماشین که فشار انگشتهای پای راستاش بر پدال بستگی به شدت فشار بغض در گلویش دارد ... اتوبانها چه میدانند از خاطرات دو طرفهی یک خیابان بلند با چنارها و سپیدارهای غمگیناش که درست کمی پس از عزیمت تو یکطرفهاش کردند... اتوبانها...
-
چکامه زیبای "سپیده عشق"گرد آورده ازدیوار فروغ فرخزاد
یکشنبه 22 خرداد 1390 14:54
آسمان همچو صفحه دل من روشن از جلوه های مهتابست امشب از خواب خوش گریزانم که خیال تو خوشتر از خوابست خیره بر سایه های وحشی بید می خزم در سکوت بستر خویش باز دنبال نغمه ای دلخواه می نهم سر بروی دفتر خویش تن صدها ترانه می رقصد در بلور ظریف آوایم لذتی ناشناس و رؤیا رنگ می دود همچو خون به رگ هایم آه ... گوئی ز دخمه دل من روح...
-
خسته و زخمی دست آدمکهای بدم... !!!
جمعه 13 خرداد 1390 03:36
شیشه ای می شکند ... یک نفر می پرسد...چرا شیشه شکست؟ مادری می گوید...شاید این رفع بلاست یک نفر زمزمه کرد...باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد، شیشه ی پنجره را زود شکست. کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرورشکست، عابری خنده کنان می آمد... تکه ای از آن را بر می داشت... مرحمی بر دل تنگم می شد... امشب اما دیدم... هیچ کس هیچ...
-
دل نیست کبوتر ...که چو برخاست... نشیند
دوشنبه 9 خرداد 1390 11:47
ما چون ز دری پای کشیدیم ...کشیدیم امید ز هر کس که بریدیم... بریدیم دل نیست کبوتر ...که چو برخاست... نشیند از گوشه بامی که پریدیم ... پریدیم رم دادن صید خود ...از اغاز غلط بود حالا که رما ندی و رمیدیم ...رمیدیم کوی تو که باغ ارم و روضه خلد است انگار که دیدیم ندیدیم ... ندیدیم صد باغ بهار است و صلای گل وگلشن گر میوه یک...
-
حس زنانه
یکشنبه 25 اردیبهشت 1390 23:02
حس زنانه خیلی چیزها را می فهمد... همیشه هم, ما زن ها تاوان این حس را داده ایم. تاوان زودتر فهمیدن ها، رد گرفتن ها، حدس زدنهای قریب به یقین، تغییرات خلق و خوی طرف مقابل را فهمیدن، دست آخر هم تغییرات را تحلیل کردن! این بلاها را آن سیگنال های لعنتی که خواب و بیداری نمی شناسد،همیشه و همه جا ذهنمان را درگیر می کند به سرمان...
-
من به اندازه ی یک ابر دلم می گیرد ...
شنبه 3 اردیبهشت 1390 01:46
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 می دانی رفیق بدترین نقطه ی دنیا کجاست ؟ نقطه ای از زندگی که احساس کنی به هیچ کس و هیچ چیزی دیگر احساسی نداری ...نه عاطفه ای نه تنفری... پوچ، خالی ... نقطه ای درست در مرکز خلا... جایی که بین وجود داشتن و نداشتن...
-
اولین تپش های عاشقانه ی قلبم
جمعه 2 اردیبهشت 1390 18:37
Normal 0 MicrosoftInternetExplorer4 ا ولین تپش های عاشقانه ی قلبم این نامه را از بین تمام نامه های فروغ فرخزاد به همسرش پرویز شاپور انتخاب کردم .نامه ای پس از جدایی... شاید دو دوست واقعی بودند اما نمی توانستند یکدیگر را خوشبخت کنند. روح آزاد فروغ با نگاه سنتی شاپور یکجا جمع نمی شد. پرویز عزیزم ساعت 10 شب است همه...